_وردار پاتو
شماره ش را داخل راهرو انداخت و پایش را برداشت
در را محکم بستم
بلند گفت:تا زنگ نزنی نمیرم!
_اینقدر تو کوچه بمون که بپوسی
با حرص پله ها را بالا رفتم تا رسیدم گفتم:پویاااااااان؟!..کجایی؟ !
پویان از آشپزخانه بیرون امدو گفت:چیه؟!...چرا داد میزنی؟!
_پویان یه پسره ی... افتاده دنبالم الانم تو کوچه س!
پویان:از کجا؟!
_از چیت!
همین طورکه سمت اتاقش میرفت گفت:عجب الافیه!...الان میرم حسابشو میرسم تو حواست به غذا
باشه
_مواظب باشیااا غولی ِ واسه خودش!
پویان:اون باید مواظب خودش باشه
با مقایسه ی اندام رامین و پویان از گفته م پشیمان شدم وگفتم:پویان اصلا نمی خواد ولش کن نرو!
از اتاقش که بیرون امد شلوارش را عوض کرده بود...در جوابم گفت:نمیشه که!
شماره ش را داخل راهرو انداخت و پایش را برداشت
در را محکم بستم
بلند گفت:تا زنگ نزنی نمیرم!
_اینقدر تو کوچه بمون که بپوسی
با حرص پله ها را بالا رفتم تا رسیدم گفتم:پویاااااااان؟!..کجایی؟ !
پویان از آشپزخانه بیرون امدو گفت:چیه؟!...چرا داد میزنی؟!
_پویان یه پسره ی... افتاده دنبالم الانم تو کوچه س!
پویان:از کجا؟!
_از چیت!
همین طورکه سمت اتاقش میرفت گفت:عجب الافیه!...الان میرم حسابشو میرسم تو حواست به غذا
باشه
_مواظب باشیااا غولی ِ واسه خودش!
پویان:اون باید مواظب خودش باشه
با مقایسه ی اندام رامین و پویان از گفته م پشیمان شدم وگفتم:پویان اصلا نمی خواد ولش کن نرو!
از اتاقش که بیرون امد شلوارش را عوض کرده بود...در جوابم گفت:نمیشه که!