رمانیف

بزرگترین سایت دانلود رمان و کتاب

رمانیف

بزرگترین سایت دانلود رمان و کتاب

دانلود رمان و کتاب-داستان های کوتاه و بلند-رمان های خارجی و متنوع

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی

رمان برای آندرویید

رمان عاشقانه و زیبا

رمان برای جاوا

رمان برای تبلت و گوشی و کامپیوتر

رمان برای آیفون

رمان ایرانی و خارجی

دانلود رمان با فرمت های مختلف

دانلود رمان با فرمت پی دی اف

دانلود رمان

بزرگترین سایت دانلود رمان و کتاب و داستان

دانلود رمان برای آیفون و آیپد

جدید ترین رمان

بزرگترین سایت رمان

رمان هیجانی و پرطرفدار

رمان های جدید سال 95

رمان عاشقانه و جدید

دانلود کتاب الکترونیکی سلام بر ابراهیم

دانلود رمان و کتاب و داستان کوتاه

دانلود رمان برای تبلت و موبایل و کامپیوتر

دانلود رمان برای آی او اس و پی دی اف و apk

دانلود رمان برای آندرویید جاوا و آیفون

بزرگترین سایت دانلود رمان

رمان

رمان با فرمت های pdf apk epub java

رمان ایرانی

دانلود رمان به سادگیم بخند برای گوشی و موبایل و تبلت

دانلود رمان به سادگیم بخند برای موبایل و تبلت و کامپیوتر

دانلود رمان به سادگیم بخند برای آندرویید و آیفون و جاوا و پرنیان

دانلود رمان قمار به شرط چشمانت برای گوشی و موبایل و تبلت

دانلود رمان قمار به شرط چشمانت برای موبایل و تبلت و کامپیوتر

بایگانی
  • ۰
  • ۰


دانلود رمان عاشقانه زندگی بی عشق نمیشه



دانلود رمان عاشقانه زندگی بی عشق نمیشه


دختری به نام رامش که در دوران بچگی مادرش رو از دست میده و سختی هایی رو توی بچگی متحمل میشه…ولی با اینهمه.. تلاشش رو میکنه و توی رشته ای که میخواد قبول میشه….



  • معین محمدزمانی
  • ۰
  • ۰


دانلود کتاب الکترونیکی رمان نجابت من


دانلود رمان جدید نجابت من

نام نویسنده رمان : د.غ


 دانلود کتاب الکترونیکی رمان نجابت من


خلاصه داستان و دانلود رمان نجابت من :
نجابت من داستان دختری به نام ریحانه است که برای حفاطت از پاکدامنی و دختر بودنش یک کار بزرگ انجام داد. ریحانه کاری انجام داد که بعد مجبور شد بالاترین عذاب رو براش تحمل کنید.
همچنین داستان یک مرده یک مرد که از مردانگی هیچ بوی نبرده.




  • معین محمدزمانی
  • ۰
  • ۰


دانلود کتاب الکترونیکی رمان لیلای من


دانلود کتاب الکترونیکی رمان لیلای من


نویسنده رمان : لیلا رضایی

خلاصه ی از داستان رمان لیلای من:
لیلا... لیلا ... بیا اینجا عزیزم می خوام موهاتو شونه بزنم.
لیلا مقابل در، لحظاتی بر چهره رنجور مادرش نگاه کرد و لبخندی تصنعی بر لب نشاند، به سمت در رفت مقابلش نشست و گفت: زحمتتون می شه. مادر لبخندی بر لب نهاد و گفت . . .

  • معین محمدزمانی
  • ۰
  • ۰


دانلود رمان جدید و زیبای اعتراف عاشقانه
دانلود رمان جدید و زیبای اعتراف عاشقانه در توپترین ها


دانلود رمان جدید و زیبای اعتراف عاشقانه


خلاصه ی از داستان رمان:



دااستان دباره ی دختریه به اسم ساغرکه مادرشو از دست داده و با نا پدریش زندگی می کنه

ناپدریش می خواد برای عمل پاهاش به مدت یه سال بره خارج از کشور و از ساغر می خواد که تواین یک سال با پسرش که اسمش سامانه زندگی کنه و….


  • معین محمدزمانی
  • ۰
  • ۰


دانلود رمان جدید و زیبای ستاره ی من با فرمت pdf
رمان ستاره ی من نوشته ی حوریه رادان فر

دانلود رمان جدید و زیبای ستاره ی من با فرمت pdf


نام کتاب :رمان ستاره ی من
نام نویسنده : حوریه رادان فر
خلاصه داستان:
داستان در مورد یک دختر ایرانی به اسم بنیتاست که از بچگی توی فرانسه زندگی کرده . به دلیل موفقیت های خیلی زیادی که توی رشتش داشته اونو به عنوان اولین زن به فضا میفرستن اما متاسفانه سفینه از کنترلش خارج میشه و سمت یک سیاهچاله کشیده میشه ، سفینش متلاشی میشه اما خودش نه و این تازه شروع ماجراهای عجیب و غریبیه که هیچوقت برای هیچکس اتفاق نیفتاده

بخشی از رمان ستاره ی من:
شنیدی میگن اگه سرتت از سرعت نور بیشتر باشه … اگه به نور پوزخند زدی و گفتی زکی … و با اون سرعت از یک سیاهچاله رد شدی و
به اونم یک پوزخند خوشگل زدی و دوباره همون حرفو تکرار کردی … زمانو رد کردی ؟؟
من هیچکدوم این پوزخنا قسمتم نشد … درست رفتم وسط سیاهچاله و الان اینجام … ولی زمانو رد کردم … زمان برام به عقب برگشت …
اونقدر عقب برگشت که یک جسد هزارساله اومد جلوم … اونقدر برگشت که الان بهم این لقبو دادن …
من … آتینا … ملکه ی زمان … ؟

چشمامو بستم و نفس عمیق کشیدم . امروز بزرگترین روز زندگیمه . بزرگترین . اصلا از خوشحالی تو پست خودم نمیگنجیدم . از اتاق اومدم بیرون . مامان دوید طرفم و گفت :« آماده ای عزیزم ؟»
ـ آره . آماده ی آماده .
مامان لبخند زد اما یکهو گریش گرفت . گفتم :« وایییییییییییییی . مامان گریه نکن دیگه .»
ـ اگه بری یکهو یک چیزی بشه چه بلایی سرت میاد ؟
ـ مامان باورکن چیزی نمیشه . مطمئن باش . من بچه نیستم که .
ـ تو ممکنه جثتا بچه نباشی ولی بخدا ازیک بچه هم کمتری .
ـ وا مامان
ـ خب راست میگم . کوچولوی مامان . نگرانتم
ـ نباش مامان . این یک موفقیت بزرگه برای من . وسعتشو درک میکنی ؟ مامان اولین زن فضانورد . توروخدا با اشکات ازم نگیرش مامان . چیز کمی نیست . بخدا نیست .



  • معین محمدزمانی
  • ۰
  • ۰


دانلود رمان جدید نذار دنیا رو دیوونه کنم با فرمت pdf


رمان نذار دنیا رو دیوونه کنم نوشته ی رویا رستمی

دانلود رمان جدید  نذار دنیا رو دیوونه کنم با فرمت pdf

نام کتاب :رمان نذار دنیا رو دیوونه کنم
نام نویسنده : رویا رستمی
خلاصه داستان:
می خوام از دختری بنویسم که تنش زیر رگبار نفرت مردیه که گذشتشو این دختر دزدید. دختری که کلفت خونه ی مردی شد که تا دیروز جرات نداشت حتی تندی کنه…
روزگار تلخ می چرخه اما هنوز یه چیزایی هست ، چیزایی که قراره گرفتار کنه دختری رو که از زور کتک مردی سرد و مغرور لال شد…
بخشی از متن رمان نذار دنیا رو دیوونه کنم:
گوشیش را در دستش فشرد.خوشحالی در تمام وجوش به رقص آمده بود.نگاهی به کارنامه اش انداخت.معدل بیست جرعه ی لبخند را مرتب بر لبش تازه می کرد.
بدون معطلی شماره را گرفت.فقط دو بوق خورد که صدای خسته ی رضا در گوشی طنین انداز شد:
-سلام جان من…سلام پانیذم..خوبی؟
شوق در رگ هایش دوید.عاشق رضا بود.او را می پرستید.کوه هم مانند او پشت نبود که او بود!
-سلام عموجون،خوبین؟ کی می رسین خونه؟
صدای بی حال رضا خستگی را در تن پانیذ هم زنده می کرد.
-خوبم دختر قشنگم،تو راهم.نمی دونم دقیق کی می رسم.
پانیذ دلخور گفت:نمی شد با هواپیما برین نه با ماشین؟
-من عاشق رانندگیم.بعدم شیطون تو که می دونی چرا با هواپیما نمیرم.
لبخند تازه کرد روحش را! رضا تا مجبور نمی شد سوار هواپیما نمی شد.ترس در سلولهایش می دوید وقتی هواپیما بی رحمانه اوج می گرفت.مرد گنده می ترسید و پانیذ را به خنده ای شیطانی وا می داشت.
-دخترکم صدات خوشحاله،بگو ببینم چه خبری برام داری؟
شوق پرواز کرد و روی شانه های پانیذ نشست.
-عمو معدلم بیست شد.اینم دیپلمم.حالا قول شما چی میشه؟
صدایی غیر از صدای رضا با تمسخر گفت:باز تو از فرصت استفاده کردی برا بابام خودشیرینی کنی؟
بی رحمی کلماتش شلاق می شد بر پیکر دختر جوان!
پانیذ برگشت.رامبد بود.تنها پسر و بهتر می شد گفت تنها فرزند رضا.پسری که انگار قسم خورده بود فقط بیازارد دل این دختر یتیم و رنج دیده را!
پانیذ به سویش برگشت.همیشه از او می ترسید.در عین اینکه احساس متفاوتی به او داشت.حسی درگیر عشق و ترس!
رامبد با لحن بدی گفت:بابام پشت گوشی مرد جوابشو بده.زل نزن به من، دیوانه!
گوش داد به صدایی خسته ایی که خوش آهنگترین صدای عالم بود.
-من سرقولم هستم دختر خوشگلم.ویلون شما آماده اس.تا چند روز دیگه با پست میاد برات.


  • معین محمدزمانی